moon and the sun

 0    38 fiche    guest2739449
Imprimer jouer consultez
 
question réponse
Do you ever wonder where the moon and the sun came from?
commencer à apprendre
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ماه و خورشید از کجا آمده اند؟
The Inuit people of Alaska have a theory.
commencer à apprendre
مردم اینوئیت آلاسکا یک نظریه دارند.
They tell a story about a beautiful girl
commencer à apprendre
آنها داستانی در مورد یک دختر زیبا تعریف می کنند
She was very nice.,
commencer à apprendre
خیلی خوب بود
In contrast, her brother was a mean little boy.
commencer à apprendre
در مقابل، برادرش پسر کوچکی بود.
One day he proposed something. “We should go to a party,”
commencer à apprendre
یک روز چیزی پیشنهاد داد. "باید به مهمانی برویم"
The girl accepted.
commencer à apprendre
دختر قبول کرد.
it was necessary for her to prepare
commencer à apprendre
برای او لازم بود که آماده شود
She arranged her hair and put on nice clothes.
commencer à apprendre
موهایش را مرتب کرد و لباس های زیبا پوشید.
This required a lot of time. But the girl worked hard,
commencer à apprendre
این نیاز به زمان زیادی داشت. اما دختر سخت کار کرد،
and soon she had success. She looked perfect.
commencer à apprendre
و به زودی او موفق شد. او کامل به نظر می رسید.
They attended the party together.
commencer à apprendre
آنها با هم در این مهمانی شرکت کردند.
The girl was having fun
commencer à apprendre
دخترک داشت خوش می گذشت
she walked into the bathroom
commencer à apprendre
او وارد حمام شد
Suddenly, the lights were turned off!
commencer à apprendre
ناگهان چراغ ها خاموش شد!
Someone grabbed her hair and tore her clothes.
commencer à apprendre
شخصی موهایش را گرفت و لباسش را پاره کرد.
She ran out of the bathroom.
commencer à apprendre
از حمام دوید بیرون.
She wanted to know who did this to her.
commencer à apprendre
می خواست بداند چه کسی این کار را با او انجام داده است.
Then she had an idea. She fixed her hair again.
commencer à apprendre
سپس او یک ایده داشت. دوباره موهایش را مرتب کرد.
This time it was even more beautiful.
commencer à apprendre
این بار زیباتر بود.
She even balanced beautiful jewels in it.
commencer à apprendre
او حتی جواهرات زیبا را در آن متعادل کرد.
She wanted to encourage the person to grab it again.
commencer à apprendre
او می خواست آن شخص را تشویق کند تا دوباره آن را بگیرد.
She put black dirt in her hair.
commencer à apprendre
خاک سیاه روی موهایش ریخت.
The purpose of this was to catch the person.
commencer à apprendre
هدف از این کار گرفتن آن شخص بود.
She went to the bathroom again, and it was the same pattern.
commencer à apprendre
دوباره به دستشویی رفت و همان الگو بود.
The lights went off, and someone grabbed her hair.
commencer à apprendre
چراغ ها خاموش شد و یکی موهایش را گرفت.
When he released it, his hand was black.
commencer à apprendre
وقتی رها کرد دستش سیاه بود.
The girl returned to the party.
commencer à apprendre
دختر به مهمانی برگشت.
She knew there was only a single person with a black hand.
commencer à apprendre
او می دانست که تنها یک نفر با دست سیاه وجود دارد.
When she saw that person
commencer à apprendre
وقتی اون شخص رو دید
he was very familiar. It was her brother!
commencer à apprendre
او بسیار آشنا بود برادرش بود!
He ran into the woods. The girl ran after him
commencer à apprendre
او به داخل جنگل دوید. دختر به دنبال او دوید
They both carried fire so they could see in the dark
commencer à apprendre
هر دو آتش حمل می کردند تا بتوانند در تاریکی ببینند
The smoke went into the air. As they ran, they grew.
commencer à apprendre
دود به هوا رفت. همانطور که می دویدند، رشد می کردند.
They became huge. Then they went into space.
commencer à apprendre
آنها بزرگ شدند. سپس به فضا رفتند.
When the girl’s fire went out, she hung in the sky.
commencer à apprendre
وقتی آتش دختر خاموش شد، در آسمان آویزان شد.
She became the moon, and her brother became the sun.
commencer à apprendre
او ماه شد و برادرش خورشید شد.
They chase each other forever.
commencer à apprendre
آنها برای همیشه یکدیگر را تعقیب می کنند.

Vous devez vous connecter pour poster un commentaire.