لغات فارسی

 0    109 fiche    khosrowkarimi7
Imprimer jouer consultez
 
question فارسی réponse فارسی
تسلط
commencer à apprendre
کنترل داشتن
درماندگی
commencer à apprendre
ناتوانی
بیچارگی
commencer à apprendre
بدبختی
کم‌رویی
commencer à apprendre
خجالتی
قدرت‌طلبی
commencer à apprendre
علاقه به قدرت داشتن
موذی
commencer à apprendre
موذی یعنی پنهانی و یواشکی بدی‌کننده
چیزی که کم‌کم و بدون اینکه بفهمی، به تو آسیب می‌زند
اشرافی
commencer à apprendre
اشرافی یعنی خیلی پولدار و خیلی شیک
• خونه خیلی بزرگ و قشنگ = خونه اشرافی • لباس خیلی قشنگ و گرون = لباس اشرافی • آدم خیلی پولدار = آدم اشرافی
توهم
commencer à apprendre
خیال‌پردازی، چیزی که واقعی نیست
صدا می‌شنوی ولی هیچ‌کس نیست = توهم
بی‌رحم
commencer à apprendre
سنگدل
غیرانسانی
commencer à apprendre
بی‌رحمانه،
قهرمان
commencer à apprendre
– آدم شجاع
قربانی
commencer à apprendre
کسی که آسیب می‌بیند
خفت‌بار
commencer à apprendre
خجالت‌آور
تمثیلی
commencer à apprendre
غیرمستقیم، مثل نماد
دورنگی
commencer à apprendre
دو رو بودن، ریاکاری
وقار
commencer à apprendre
آرامش + احترام + رفتار با ادب
وقتی یک نفر آروم، سنگین، محترم و با شخصیت رفتار می‌کنه.
وقتی کسی با آرامش حرف می‌زنه، فریاد نمی‌زنه، دعوا نمی‌کنه، و احترام بقیه رو نگه می‌داره، می‌گیم اون آدم وقار داره
متین
commencer à apprendre
باوقار، آرام
جایگاه
commencer à apprendre
موقعیت
نقش
commencer à apprendre
کاری که به کسی داده شده
نقش در فیلم → یعنی کسی توی فیلم چی بازی می‌کنه (مثلاً نقش پلیس، نقش دزد
نقش پدر → یعنی کارهایی که پدر توی خونه می‌کنه (مثل کار کردن، مراقبت کردن
چندگام
commencer à apprendre
چند مرحله
متوسل
commencer à apprendre
پناه بردن
• دانش‌آموز درسش رو نخونده، متوسل می‌شه به تقلب 👉 یعنی چون نمی‌تونه جواب بده، می‌ره سراغ راهِ نادرست
= چاره‌ای نداری، می‌ری از یکی کمک می‌خوای
عادل
commencer à apprendre
با انصاف
تقیه
commencer à apprendre
پنهان کردن باور از ترس
فرض کن یه نفر شیعه است، ولی توی جایی زندگی می‌کنه که اگر بگن شیعه‌ست، ممکنه بکشنش
جلب‌گری
commencer à apprendre
خودنمایی
اغلب
commencer à apprendre
بیشتر وقت‌ها
کم‌ و بیش
commencer à apprendre
تقریباً
ماکیاولی
commencer à apprendre
یه آدم باهوش قدیمی که می‌گفت برای موفق شدن، گاهی باید کلک بزنی
فریب
commencer à apprendre
گول زدن
«نیت خوب
commencer à apprendre
فکر و قصدِ خوب برای انجام کار
• کمک می‌کنی به یه آدم فقیر، چون دلت می‌خواد حالش خوب بشه 👉 نیتت خوبه. • یه شاگرد به معلمش سلام می‌ده، چون احترام می‌ذاره 👉 نیتش خوبه. • یه نفر چیزی می‌گه که شاید اشتباه باشه، ولی قصدش بد نبوده 👉 نیتش خوب بوده.
ظاهر نقصی
commencer à apprendre
ظاهر نقصی = چیزی که از بیرون شبیه ایراده، ولی شاید واقعاً ایراد نباشه
مثلاً یه آدم آرومه و زیاد حرف نمی‌زنه. بعضیا فکر می‌کنن “ایراد داره” چون حرف نمی‌زنه. 👉 این یه ظاهر نقصی‌ه. یعنی فقط از بیرون این‌جوری دیده می‌شه، ولی واقعاً شاید اون آدم خیلی فهمیده و عاقله.
سیاست‌مدار
commencer à apprendre
کسی که کشور رو اداره می‌کنه
پنهان‌کاری:
commencer à apprendre
چیزی رو قایم کردن
بلندپروازی
commencer à apprendre
آرزوی خیلی بزرگ داشتن
اشتیاق
commencer à apprendre
ذوق و شوق زیاد داشتن
ترس و اضطراب:
commencer à apprendre
وقتی دلشوره داری یا می‌ترسی
احتیاط
commencer à apprendre
مواظب بودن
سناریو
commencer à apprendre
نقشه یا داستانی که از قبل آماده‌ست
شور و اشتیاق:
commencer à apprendre
خیلی زیاد خوشحال یا هیجان‌زده بودن
ونتورها
commencer à apprendre
آدم‌هایی که دنبال کارهای بزرگ و سخت هستند
تظاهر
commencer à apprendre
فیلم بازی کردن، خودتو یه جور دیگه نشون دادن
نقاب
commencer à apprendre
ماسک، چیزی که چهره یا واقعیتتو قایم می‌کنه
ظاهرسازی
commencer à apprendre
خودتو بهتر از اون چیزی که هستی نشون بدی
نفاق
commencer à apprendre
دورویی، وقتی دو رو هستی؛ یه چیز می‌گی، یه چیز دیگه تو دلت هست
بی‌صداقتی:
commencer à apprendre
راست نگفتن، دروغ گفتن
حقایق را آشکار می‌کنند:
commencer à apprendre
واقعیت‌ها رو نشون می‌دن
حربه‌های مؤثر
commencer à apprendre
= روش‌های خوب
معتقدند =
commencer à apprendre
= باور دارند
مواجه
commencer à apprendre
روبه‌رو شدن
مهارت
commencer à apprendre
یه کاری رو بلد بودن
ستدلال:
commencer à apprendre
دلیل آوردن
انگیزه‌ی سرکوبی:
commencer à apprendre
میل به کنترل یا فشار آوردن به بقیه
سرکوب
commencer à apprendre
زور گفتن یا جلوی کسی رو گرفتن
صراحت
commencer à apprendre
راست و رک حرف زدن
انتقام‌گیری
commencer à apprendre
آسیب زدن به کسی که بهت بدی کرده
صداقتان
commencer à apprendre
➤ راست‌گویی تو، دروغ نگفتن
خودخواهی
commencer à apprendre
فقط به فکر خودت بودن.
متقاعد کردن
commencer à apprendre
➤ راضی کردن کسی، قانع کردن
نجیب
commencer à apprendre
➤ باادب، آرام و محترم
مطمئن
commencer à apprendre
➤ قابل اعتماد، کسی که بهش اطمینان داری.
حمایت
commencer à apprendre
کمک کردن، پشتیبانی کردن
مراجعه کنید
commencer à apprendre
نگاه کنید به، رجوع کنید
عزت‌نفس
commencer à apprendre
خودت رو باارزش بدونی، برای خودت احترام قائل باشی
هر موضوعی
commencer à apprendre
هر چیزی، هر مسئله‌ای
اعمال
commencer à apprendre
کارهایی که انجام می‌دی
تسلط
commencer à apprendre
➤ کنترل کامل داشتن روی کسی یا چیزی
. سلطه‌گری
commencer à apprendre
➤ زور گفتن به بقیه، کنترل کردن دیگران با قدرت
آشکار
commencer à apprendre
➤ روشن، معلوم، پیدا.
غیرعادلانه
commencer à apprendre
ناعادلانه، وقتی با کسی درست و منصفانه رفتار نمی‌شه
. مقاومت بیهوده
commencer à apprendre
➤ ایستادگی بی‌فایده، مقاومت کردن که نتیجه‌ای نداره
چگونگی
commencer à apprendre
چطوری
تا حدی
commencer à apprendre
یه کم
. حس برتری
commencer à apprendre
فکر کنی از بقیه بهتری
چاره‌ای
commencer à apprendre
راه‌حل
فریب
commencer à apprendre
= گول زدن
واقع‌بین
commencer à apprendre
= کسی که راست و دروغ رو می‌فهمه
مهارت
commencer à apprendre
کاری که خوب بلدی انجام بدی
کنترل احساسات
commencer à apprendre
– جلوی خودتو گرفتن وقتی ناراحت، عصبانی یا خوشحال شدی
مسیر
commencer à apprendre
راه
دستیابی
commencer à apprendre
رسیدن به چیزی
قدرت
commencer à apprendre
توانایی داشتن
غیرقابل‌پیش‌بینی
commencer à apprendre
نمی‌شه حدس زد چی می‌شه
رفتار
commencer à apprendre
کاری که انجام می‌دی
. عقل و منطق
commencer à apprendre
فکر درست
اندازه
commencer à apprendre
مقدار
تحت تأثیر احساسات بودن
commencer à apprendre
– وقتی احساساتت باعث می‌شن فکر نکنی و یه کاری بکنی
غریزه
commencer à apprendre
کاری که بدون فکر خودبه‌خود انجام میدی
نظم
commencer à apprendre
مرتب بودن
جایگزین
commencer à apprendre
چیزی که به‌جای چیز دیگه استفاده میشه
عشق و محبت
commencer à apprendre
دوست داشتن
درونی
commencer à apprendre
داخل آدم
سودجو
commencer à apprendre
کسی که فقط دنبال سود و نفع خودشه
تسلط داشتن
commencer à apprendre
کنترل داشتن
خودداری
commencer à apprendre
– جلوی خودتو گرفتن
واقع‌بینانه
commencer à apprendre
همون‌طور که واقعاً هست، نه خیالی
الهه
commencer à apprendre
موجود افسانه‌ای یا مقدس (مثل خدا در داستان‌ها
نقطه ضعف
commencer à apprendre
جایی که آدم آسیب‌پذیره
به‌ظاهر
commencer à apprendre
اون‌طور که دیده می‌شه، نه حتماً واقعی
صادق
commencer à apprendre
راستگو
تصمیم‌دار
commencer à apprendre
کسی که خودش انتخاب می‌کنه
فیلسوف
commencer à apprendre
کسی که زیاد فکر می‌کنه درباره زندگی
آینده
commencer à apprendre
زمان بعد
غافلگیر
commencer à apprendre
وقتی یه اتفاق ناگهانی می‌افته و تعجب می‌کنی
احتمالی
commencer à apprendre
– ممکنه اتفاق بیفته، حتمی نیست
. برنامه‌ریزی
commencer à apprendre
از قبل برای کاری نقشه کشیدن
پیش‌بینی
commencer à apprendre
حدس زدن
وابسته
commencer à apprendre
به چیزی یا کسی نیاز داشتن
یادآوری
commencer à apprendre
به یاد آوردن یه چیز
عبرت گرفتن
commencer à apprendre
درس گرفتن از اشتباه
. نمونه‌ها
commencer à apprendre
مثال‌ها

Vous devez vous connecter pour poster un commentaire.